روزمرگی های یک وکیل

ساخت وبلاگ
از تی وی به جمعیت شرکت کننده در اربعین نگاه میکنم و چشمامو میبندم به خودم میگم همه اینهارو طلبیده؟   خیلیاشون حق الناس گردنشونه و خیلیا هم آنچنان اعمال نیکی ندارن پس برا چی طلبیده   تو ذهنم یه علامت سوال نقش میبنده که ایا طلب واقعا یه بحث واقعی هستش یا نه؟   هر چی که هست این روزها من اصلا دلم نمیخواد جایی برم حتی اگه اون جا کربلا باشه   تو شعبه حاضر میشم مثل همیشه که حس خوبی تو این شعبه ندارم بازم دستام میلرزه و عرق سرد   رو پیشونیم میشینه. چند بار نفس عمیق میکشم و منتظر میمونم تا قاضی صدا بزنه   به محض ورود بدو اینکه سرش رو بالا بگیره و جواب سلامی بده سرشون تکون میده و زیر لب   میگه به شرح دادخواست؟؟؟ ومن هم مثل همیشه با جواب کوتاه بله سعی میکنم از جو اونجا خلاص شم   بعد از اتمام کارم برمیگردم خونه و مشغول پختن ناهار میشم. خورشت قیمه ............   عطر گلاب ودارچین خورشت فضای خونه رو عطراگین میکنه وبوی زندگی همه جا حس میشه   و من در حین بازی کردن با موبایلم یه فنجون چای میریزم و با وسواس به نوشتن برنامه فردام   مشغول میشم. دوباره غرق افکار تمام نشدنی میشم و به خودم میگم هر طور ش روزمرگی های یک وکیل...
ما را در سایت روزمرگی های یک وکیل دنبال می کنید

برچسب : بوی خوب زندگی, نویسنده : fghodsie1368b بازدید : 171 تاريخ : دوشنبه 1 آذر 1395 ساعت: 4:09